مایکل
31 ساله در سال 1985 در بالتیمور ایالات متحده امریکا متولد شد. مادرش
معلم و پدرش پلیس بودند. دو خواهر بزرگتر از خودش دارد که آنها هم در رشته
شنا فعالیت دارند و یکی از مشوقهای اصلی او برای ورود به این رشته محسوب
میشوند.
بدین ترتیب توانست روی درس هایش تمرکز کند. اما پرستار مدرسه هر روز وقت
ناهار این قرص را به مایکل میداد تا بخورد؛ کاری که باعث خجالت این پسر
شده بود. در 12 سالگی مایکل یک تصمیم مهم گرفت: مصرف قرص ریتالین را قطع
کرد و خودش را به دنیای آب سپرد. او فعالیتهای بدنی سخت و تغییرات رفتاری
را جایگزین مصرف دارو کرد. نتیجه چنین تصمیمی او را به پسر افسانهای شنا
تبدیل کرد.
باب بومن نخستین مربی مایکل بود.
مربی که با ارائه برنامه تمرینی سخت و منظم و رژیم غذایی مخصوص و مناسب
مایکل را به سمت مسیر قهرمانی هدایت کرد. این شناگر درباره مربیاش
میگوید: «تمرین کردن با باب بهترین چیزی است که نصیب من شده و قرار گرفتن
او در مسیرم یکی از شانسهای زندگیام بود. هیچ وقت با فرد دیگری تمرین
نمیکنم.»
شروع طوفانی پسر افسانهای
در
المپیک 2000 سیدنی، مایکل با پانزده سال سن به عنوان جوانترین عضو کاروان
امریکا پا به رقابتها گذاشت و توانست در 200 متر قورباغه به عنوان پنجمی
دست پیدا کند.
یک سال بعد از المپیک سیدنی این
نوجوان توانست در 200 متر قورباغه به مقام قهرمانی جهان دست پیدا کند و
رکورد جهانی را هم ارتقا دهد. او جوانترین شناگری است که تاکنون توانسته
رکوردی را در این رشته جابه جا کند. از این سال روند رو به رشد و افسانهای
او شروع شد و هر سال چندین مدال طلا به دست آورد.
در
المپیک 2004 آتن و در 19 سالگی به 6 مدال طلا و 2 برنز دست پیدا کرد.
مایکل به نخستین امریکایی تبدیل شد که توانست این همه مدال را در یک دوره
المپیک به دست بیاورد و چندین رکورد را جابه جا کند.
در المپیک 2008 پکن باز هم شگفتی ساز شد.
او در این دوره از رقابتها توانست 8 مدال طلا به دست بیاورد و به چهره ای
بینالمللی و الگوی بسیاری از جوانان در این کره خاکی تبدیل شود. وقتی از
او پرسیدند چطور توانستی بدون کم شدن انگیزه به 8 مدال طلا دست پیدا کنی،
مایکل پاسخ داد: «برای هر رقابت، من به همان رقابت فکر میکنم. من تمرین
میکنم، خودم را آماده میکنم و سعی میکنم بهترین نتیجه را بگیرم.»
در
المپیک 2012 لندن، او با کسب 4 مدال طلا و 2 نقره، رکورد بیشترین مدال
المپیک را که تا پیش از او در اختیار لاریسا لاتینینا ژیمناست افسانهای
اتحاد جماهیر شوروی با 18 مدال بود بشکند و باز هم شگفتیساز شود.
پس از المپیک لندن چه اتفاقی افتاد؟
بعد
از رقابتهای المپیک لندن، او اعلام بازنشستگی کرد. اما نتیجه این
بازنشستگی باعث شد تا بیشتر خبرها درباره مایکل فلپس بد باشد. در سال 2014،
او را به خاطر سرعت غیرمجاز در رانندگی دستگیر کردند. بعد مشخص شد که او
تحت تأثیر مصرف زیاد مشروبات الکلی بوده است. به نظر میرسید روزهای خوب
مایکل تمام شده و او وارد مسیر خطرناکی شده است.
اما در المپیک ریو 2016، مایکل فلپس پرچمدار کاروان ایالات متحده امریکا بود. در این دو سال چه اتفاقاتی افتاد؟
خودش
میگوید: «بعد از بازنشستگی به یک جور پوچی رسیده بودم. دلم میخواست
بدانم در دنیای بیرون از استخر چه آدمی هستم. عزت نفس نداشتم، اعتماد به
نفسم پایین آمده بود و احساس میکردم زندگی بیارزش شده است. شبیه بمبی شده
بودم که هر لحظه منفجر میشود و تمام.» مانند بسیاری از آدمهایی که در
طول زندگی دچار چنین مشکلات روحی میشوند، او هم به خود درمانی روی آورد.
«بعد
از دستگیری خودم را از بقیه و از اعضای خانوادهام جدا کردم. یک جورایی با
خودم خلوت کردم. در آن زمان احساس میکردم که جهان بدون وجود من جای بهتری
است. دلم میخواست بهترین کار را انجام بدهم: میخواستم روی زندگیام خط
پایان بکشم.»
در این اوضاع آشفته روحی، رِی
لوئیس، یکی از دوستهای قدیمی مایکل که حکم برادر بزرگترش را داشت به کمکش
میشتابد. به مایکل گفتم: «الان زمانی است که باید بجنگی. الان باید خودت
را پیدا کنی. تو نباید سقوط کنی.
با سقوط تو همه ما میبازیم. من کتاب «زندگی هدفمند» از ریک وارِن را به
او دادم تا بخواند. این کتاب زندگی او را عوض کرد. به او هدف داد و آینده
روشن پیش رو را نشانش داد. مشی اصلی کتاب بر روی این جمله استوار است: به
چه دلیلی آفریده شدهایم؟»
این
کتاب توسط یک موعظهگر مسیحی و یکی از سخنرانان مذهبی معروف نوشته شده که
میلیونها نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است. پنج هدف اصلی در این
کتاب عبارتند از: عبادت، رفاقت، اطاعت، خدمت و رسالت.
«خواندن
این کتاب به من انرژی و هدف داد. با این کتاب فهمیدم قدرت بزرگتری در این
جهان وجود دارد و من مأموریتی روی این کره خاکی دارم که باید به انجام
برسانم.»
با یافتن هدف زندگی، مایکل توانست در
المپیک ریو 5 مدال طلا و یک نقره کسب کند و همچنان شگفتانگیز باقی بماند.
بعد از کسب آخرین مدال در این رقابتها، او با چشمانی گریان از دنیای شنای
حرفهای کنارهگیری کرد.
داستان تک مدال نقره
شناگر سنگاپوری که مدال طلا را از مایکل فلپس گرفت که بود؟ او چگونه از پس این شناگر افسانهای بر آمد؟
جوزف
اسکولینگ شناگر 21 ساله سنگاپوری با شکست مایکل فلپس در رقابتهای 100 متر
پروانه، علاوه بر کسب نخستین مدال طلا برای کشورش، رکورد جهانی این ماده
را هم که در دست مایکل فلپس بود شکست.
او پس از شکست برابر حریف
سنگاپوری خود گفت: «مشخص است که خوشحال نیستم، چون هیچ کسی دوست ندارد
ببازد. اما برای جوزف خیلی خوشحالم که موفق شد.»
جوزف
اسکولینگ هم گفت: «همین که توانستم کنار او شنا کنم، کنار او راه بروم و
شادی کنم برای بقیه عمرم کافی بود. اما این پیروزی فوقالعاده شیرین بود.»
این
دو شناگر در سال 2008 با هم آشنا شدند. در این سال تیم ملی شنای امریکا
پیش از آغاز رقابتهای المپیک پکن برای برگزاری اردو به سنگاپور سفر کرده
بود. «آنها به باشگاهی آمدند که من در آن تمرین میکردم. همه به طرف او
دویدند و گفتند: اون مایکل فلپسه، اون مایکل فلپسه.
منم واقعاً دلم میخواست با او عکس بگیرم. واقعاً از دیدن او هیجان زده
بودم و نتوانستم یک کلمه هم حرف بزنم.» هشت سال بعد، او رکورد مایکل فلپس
را که در المپیک پکن به دست آورده بود، شکست. «بعد از کسب مدال طلا به
مایکل گفتم: رفیق این لحظه واقعاً دیوانهکننده است. نمیدونم این پیروزی
رو چه جوری هضم کنم. او لبخند زد و گفت: من میدونم.»
این
جمله معروف است که شما نباید با قهرمانان زندگی خود دیدار کنید. اسکولینگ
قهرمان زندگیاش را شکست داد. «اگر مایکل نبود، فکر نمیکنم به جایی که
الان هستم میرسیدم.
وقتی بچه بودم میخواستم شبیه او شوم. فکر میکنم بخش اعظم این پیروزی به
مایکل تعلق داره. او دلیل من برای تبدیل شدن به یک شناگر بهتر بود.
امیدوارم با این پیروزی، مردم کوچکترین کشورهای جهان هم بفهمند که
میتوانند کارهای بزرگی انجام بدهند.
روزنامه ایران